سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است به آنچه آورده اند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :24
بازدید دیروز :0
کل بازدید :30748
تعداد کل یاداشته ها : 19
103/2/26
11:17 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
سیدحسین اعتصامی[0]
عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم آقا نشد که لایق دیدارتان شوم غفلت بساط کرد سر راه طفل دل وایَم نشد که راهیِ بازارتان شوم واصل اگر به عَرضه حسن تو می شدم چیزی نداشتم که خریدارتان شوم باری ز دوش حضرتتان بر نداشتم شرمنده ام که تا به کجا بارتان شوم ای حیدر زمانه غریبت گذاشتیم در روز غم ولی نشد عمارتان شوم با آنکه سر شکسته و سر خورده مانده ام اذنم بده فدایی و سردارتان شوم ماه خدا رسید و دلم آرزو نمود مهمان کنار سفره افطارتان شوم در روز انتقام شهیدان کربلا آقا اجازه هست ز انصارتان شوم در بین روزه و عطش و اشک و شور و شین یک ذکر مستجاب بگویم فقط حسین

خبر مایه

روزگاری ساعت سازی بود که ساعت هم تعمیر می کرد. روزی مردی با ساعتی خراب وارد مغازه ی او شد و گفت:« ساعتم خراب شده. فکر می کنید می توانید تعمیرش کنید؟» ساعت ساز جواب داد:« خوب، البته سعی خودم را می کنم.» مرد گفت:« متشکرم، اما این ساعت برای من خیلی ارزشمند است.» و ساعتش را برداشت و رفت! بعد از او مرد دیگری وارد مغازه شد و گفت:« ساعتم کار نمی کند؛ اما اگر این چیز کوچک را اینجا بگذاری و آن یک را هم اینجا، مطمئنم که دوباره مثل روز اولش کار می کند.» ساعت ساز چیزی نگفت. ساعت را گرفت و همان کاری را کرد که مرد گفته بود. سپس ساعت را به او برگرداند. ظهر نشده بود که باز مرد دیگری وارد مغازه شد. ساعتش را روی میز گذاشت و گفت:« یک ساعت دیگر بر می گردم تا ببرمش.» این را گفت و مغازه را ترک کرد. ساعت ساز قبل از اینکه مغازه را تعطیل کند، چهارمین مرد وارد مغازه اش شد و گفت:« قربان، ساعتم کار نمی کند. من هم چیزی راجع به تعمیر ساعت نمی دانم! لطفا هر وقت آماده شد، خبرم کنید.»
-به نظر شما از میان چهار مردی که به مغازه ی ساعت ساز آمدند، ساعت کدام یک از آنها تعمیر شد؟